سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بانوی ادیب

به نام خدای یا مقلب القلوب والابصار
       چه زود نزدیک شد رفتنت و امروز آمدنت، بهارا تو را می گویم؛ تو را که سبزینگی طبیعت از لطافت توست. تو را که معنای یقینی و حیات. می شود رد پای صبوری خدا را با حضور سبزت نظاره شد.شاید این روزها حضورت بیشتر به چشمان منتظرمان بیاید. انگار سالهاست که تو را به تماشا نشسته ایم و بعید هم نیست در این همه هیاهوی غریب و جست وخیزهای پر و پوچ، اگر که هوای تو را بهانه کنیم.
       ما را چه می شود اگر آمدنت دغدغه تمام مشغله های کاذب این شهر شلوغ را در این بی تابی محض، فقط به یک لی لی کودکانه شادی آفرین ختم کند و وقتی به خطوط نحیف و پر پیچ و خمش می رسیم مجال اندیشیدن داشته باشیم تا مبادا با هر لحظه که نادیده اندیشیده ایم قدم هایمان گمراهمان کند و با نا خوانده ترین فریاد گام هایمان، سکوت را ببازیم.
      ما اهل همین چند خانه ایم؛ اهل همین حوالی خطوط زیبا و اما اسرارآمیز، ما از تبار حرف های شنیده و ناشنیده ایم. آمده ایم به استقبالت با گام های محکم و پاهایی بی رمق. آمده ایم تا نفس حبس کنیم و با روزه یا مدبر اللیل و النهار افطار کنیم. ما مدتی ست در طواف کعبه انتظارت دل می گردانیم. سیصد وشصت و سه روز مستمر تو را صدا زده ایم و تو بر نهایت دل خوشی یمان واقفی.
آشیانه های امیدمان را بر دامنه مهربانی رویش سبزینه هایت در مشرق ترین جوانه ها به رنگ عطر یاس از سر ذوق بنا نهاده ایم تا باز هم تو محول الحول و الاحوال باشی که مارا جز خواندن حدیث عشقت دیگر نوایی و دعایی نیست. ما همگی به طلوع سحرگاه نیایشت میهمانیم تا سجاده بهار را بهانه اجابت آمدنت کنیم.
       هزاران چشم سالهاست که به انتظارت امن یجیب لب هایشان را با وصال تو قنوت گرفته اند. بگذار با تلاوت نامت بهار را هویدا کنیم و حول حالنا الا احسن الحال روز جمعه را با تمام شاخه های سبز انتظار آخرین و اولین، امید ندبه هایمان کنیم.


                                                                       ********  

مطمئنا سال نو، پر از  سو سوی ستاره هایی ست که آینده را نوید میدهند. چون ستاره باشیم پایدار در سقف آسمان هم در روشن ترین ها و  هم در تاریک ترین، ترین ها...
          
                        عید بر همگی خوش یمن و مبارک باد